روزنوشت های یک ذهن آفتاب خورده
روزنوشت های یک ذهن آفتاب خورده

روزنوشت های یک ذهن آفتاب خورده

کاری که همین حالا باید انجام بدم

آره. کاری که همین حالا باید انجامش بدم همینه. همینه که مدتهاست تو فکرمه. از وقتی رسیدم خونه باید عملیش می کردم. دارم بیخود و بی جهت در برابرش مقاومت می کنم. اصلا فردا نمی تونم بدون اینکه این کارو انجام داده باشم برم بیرون. پشت این کامپیوتر لعنتی نشستن و کاری نکردن از کارای مهمتری مثل اینم میندازت. این صد بار یالا انجامش بده روانی. یالا. دیر شد. کی می خوای بخوابی پس؟ اوکی مثل اینکه حالا وقتشه. باید برم دوش بگیرم. دیرم شده. اگه دوش نگیرم فردا صبح زود نمی تونم برم به کارام برسم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد