روزنوشت های یک ذهن آفتاب خورده
روزنوشت های یک ذهن آفتاب خورده

روزنوشت های یک ذهن آفتاب خورده

غروب های تابستان

غروب های تابستان، هوای شرجی و آفتابی که از سمت ساختمان های بلند پایین می رود. آدم های تکراری، نگاه های غم دار، انتظار برای رسیدن شبی بی هیجان. 

غروب های تابستان ، هوای گرم و لیوان چایی که مزه مرگ می دهد.