بعضی وقتها یکی رو می خوای که بشینه کنارت هیچی نگه فقط نگاهت کنه و تایید کنه. هر چقدرم طول بکشه و هر چی دلت خواست براش بگی. نه الکی لبخند تایید بزنه برات. دقت کنه. از جنس خودت باشه. راه حلم نده که هی فلانی فلان کار رو بکن و این کار بهتره و ازین مذخرفات و مثل خیلی های دیگه م نباشه وقتی داری باهاشون درد و دل می کنی تا ثابت نکنن تو از بقیه وضعت بهتره یا من از تو بدترم نباشه. این آدم وجودش خیلی لازمه اما پشت سر هر رویایی سرابی وجود داره و اینجاست که باید بدونی این آدمی که آرزوی حضورش رو داری اونم نیازهایی داره و قرار نیست فقط و فقط برای تو و مشکلاتت تو این دنیا حضور داشته باشه و اینجاست که افسرده میشی. بیخیال میشی. همه چی رو رها می کنی میری دنبال خوندن کتاب قبلی. ناطور دشت از جروم دیوید سالینجر